آریامآریام، تا این لحظه: 13 سال و 12 روز سن داره

آریام عشق زندگی مامان و بابا

عشق میکنم با تو

روزهای گذشته، روزهای آرام و خوبی بود. دیگه اونقدر بزرگ و عاقل شدی که موقعیتها رو درک کنی. وقتی مامان مشغول کار بود و میگفت کارام که تموم شد، میام با هم بازی کنیم...بدون اعتراض میرفتی سراغ اسباب بازیها و کتابهات و سرگرم بازی میشدی. یه روز حالم خوب نبود، گفتی مامان چی شده؟گفتم سرم درد میکنه. سرم رو نوازش کردی و بوسیدیم. بعد هم گفتی قرص بیارم، خوب بشی. الهی مامان فدای قلب مهربونت بشه عزیزم... اینجا و عکس آخر، خونه پدربزرگ و مادربزرگ مامانه اولین تجربه پرتاپ بازی (به قول خودت) همچنان عاشق پازلی و فقط چند دقیقه زمان نیازه تا پازلها رو کنار هم بچینی، حتی پازلهای جدید. صبح تا از خواب بیدار میشی، میگی پازل جدیده که پدرجون خریده، میخوام...
24 شهريور 1392
1